یکی از کارهای بسیار مهم زندگی مؤمن که مورد تأکید خدا و رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) و ائمّه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) است که همیشه باید در لیست برنامه های ضروری او باشد، مسئله ی برآوردن حاجات مؤمنین و گره گشایی از زندگی آنهاست. اهمیّت این موضوع در حدّی است که پی بردن به آن از حد ظرفیت عقل آدمی خارج است.
در حدیثی از پیامبر عزیز اسلام (صلی الله علیه و آله) وارد شده است که حضرت فرمود: «هر کس دل مؤمنی را شاد کند، مرا شاد نموده و هر که مرا شاد نماید خدا را شاد نموده است.»1 برابری شاد نمودن دل مؤمن با شادی خدا چیزی نیست که ما با عقل قاصر خود بتوانیم آن را درک نماییم.
بین مردم جامعه، آن قشر که از همه نیازمندتر و کمک رسانی به آنها بر همه لازم و ضروری است، فقرا جامعه هستند.
خداوند بی همتا در کلام نورانی خود به کرّات مؤمنین را به انفاق و کمک رسانی به فقرا و مستمندان سفارش فرموده است. از باب نمونه به یکی از آیات نورانی قرآن کریم در این زمینه اشاره می نمایم: خداوند مهربان در سوره ی مبارکه بقره در بیانی بسیار لطیف و زیبا می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا أنفقوا من طیبات ما کسبتم و مما اخرجنا لکم من الارض»2 ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، از بهترین چیزهایی که بدست آورده اید و از آنچه از زمین برایتان بیرون آورده ایم، انفاق نمایید.
این سفارشات نورانی از ناحیه آن قدرت بی مثال، بیانگر اهمیت فوق العاده مسئله کمک رسانی به فقرا و تنگدستان است.
و لذا بر مؤمنین خدا باور است که در این جهت از خود ذرّه ای تعلّل و سستی نشان نداده و با گوش جان به سخنان دلربای حضرت حق گوش فرا دهند، تا در مقابل از آثار مفید و برکات مادی و معنوی آن بهره ی کافی و وافی را برده باشند.
مؤمن در زندگی می کوشد که به خوشبختی هر دو سرا نائل آمده و با دستان خود آبادانی دنیا و آخرت را رقم زند ولی همواره بر سر راه جادّه ی خوشبختی با مانعی بزرگ روبرو است که چون سد عظیمی در پیش روی اوست. آن مانع عظیم کسی نیست جز شیطان رجیم، او دشمن قسم خورده ای است که هرگز در گمراه ساختن انسان ها عقب نشینی نکرده بلکه کمر همت را بسته و با تمام قوا به میدان آمده تا با طناب گمراهی، انسان را از آغوش رحمت الهی دور و در چاه تاریک هلاک اخروی واقع سازد.
وسوسه های شیطان ممکن است که مانع از انفاق و صدقه و کمک رسانی به فقیر شود، حتّی ممکن است در پرداخت زکات و خمس و سایر انفاق ها تأثیر سوء گذارد، و لذا نباید فریب وسوسه های پوچ و بی اساس او را بخوریم.
در موضوع کمک رسانی به فقرا، ترفندی که شیطان به کار می بندد این است که به انسان وعده فقر و تهیدستی می دهد به این صورت که در دل آدمی وسوسه می کند که اگر انفاق کنی اموالت کم شده و در نتیجه خود دچار فقر و تنگدستی می شوی، ولی ما باید به هوش باشیم که این وسوسه ها پایه و اساسی ندارد و به هیچ وجه نباید به آن بها داد.
یکی از کارهای بسیار مهم زندگی مؤمن که مورد تأکید خدا و رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) و ائمّه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) است که همیشه باید در لیست برنامه های ضروری او باشد، مسئله ی برآوردن حاجات مؤمنین و گره گشایی از زندگی آنهاست. اهمیّت این موضوع در حدّی است که پی بردن به آن از حد ظرفیت عقل آدمی خارج است
خداوند بی نیاز در کلام روح بخش خود در این باره به زیبایی می فرماید: (الشیطان یعدکم الفقر و یأمرکم بالفحشاء و الله یعدکم مغفره منه و فضلاً و الله واسع علیم)3 ؛ شیطان شما را وعده ی تهیدستی می دهد و به زشتی وا می دارد و خداوند به شما وعده ی آمرزش و بخشش خود را می دهد و او وسعت بخش داناست.
بنابراین ترک انفاق و صدقه به خاطر ترس از فقر و تهیدستی از وسوسه های مسموم شیطان است و مؤمن هرگز نباید خود را به خاطر این فکر غلط از خصلت زیبایی کمک رسانی به فقیر محروم نماید.
شاید شما خواننده محترم با این سؤال مواجه باشید که این همه سفارش و تأکید بر مسئله دستگیری از فقرا برای چیست؟! حتما آثار مفید و درخشانی بر آن مترتب است که مورد پافشاری خدا و اولیاء الهی قرار گرفته است؟!
در پاسخ باید گفت: که شما دوست عزیز، درست حدس زدید، موضوع ارزشمند دستگیری از فقرا و مستمندان دارای آثار بسیار مفید و ارزنده ای است که آشنایی با آنها موجب شگفتی و تعجّب فراوان است، که ما در ادامه به پاره ای از این آثار درخشان اشاره می کنیم:
یکی از بزرگترین مشکلات اجتماعی، که همواره بشر با آن مواجه است – علی رغم پیشرفت های صنعتی و مادی – فاصله طبقاتی است، به این معنا که در یک سو عدّه ای غرق در ثروت و ناز و نعمت بوده و از بهترین وسایل آسایش و رفاه بهره مند باشند و در سوی دیگر عدّه ای به اندازه ای در فقر و نداری غوطه ور باشند که حتی از تهیه لوازم ضروری زندگی (از قبیل غذا، لباس، مسکن، لباس ساده و …) عاجز باشند، طبیعی است که در چنین جامعه ای رنگ عدالت و برابری به چشم نیاید. در چنین اوضاع تأسف باری، اضطراب، نگرانی، بدبینی و جنگ و دشمنی و نا امنی، امری اجتناب ناپذیر خواهد بود. زیرا در این جوامع غیر انسانی، درهای مددرسانی و کمک رسانی اجتماعی به روی فقرا بسته است و فقرا برای اداره زندگی خویش نیاز به منبع درآمدی دارند که با آن مخارج زندگی را تأمین نمایند، وقتی مردم جامعه دست رد بر سینه پر درد و سوخته ی فقرا می زنند، آنها چاره ای جز پناه آوردن به مشاغل کاذب و مفسده انگیز (از قبیل فروش مواد مخدّر، سی دی های مبتذل، عکس های مستهجن و …) ندارند
و در پاره ای از موارد در اثر شدّت فقر و نداری پا را فراتر نهاده و به مفاسد اخلاقی (خود فروشی، عمل شنیع زنا و …) که اساس و بنیان نظام اخلاقی و رفتاری یک جامعه را بر هم می زند، روی می آورند.
اگرچه فقر و تنگدستی، مجوّز روی آوردن به چنین رفتارهای غیر انسانی و ناشایست نمی باشد ولی به هرحال مردم جامعه، از نظر صبر و شکیبایی همه در یک سطح نیستند، گروهی در اثر عمق ایمان و باور درونی به خدای عالم، طعم تلخ فقر و نداری را در کام وجود خود تحمّل کرده و ظاهر خود را چون انسانی بی نیاز حفظ می نمایند، به گونه ای که زبان به شکوه و گلایه نگشوده و دست نیاز به سوی دیگران دراز نمی کنند، این دسته از فقرا انسان های بسیار صبور و با استقامتی هستند که به قول معروف، بین مردم صورت را با سیلی سرخ نگه داشته اند و در مقابل عده قابل توجه ای از مردم، از این صبر و تحمّل برخواسته از ایمان بی نصیب هستند و لذا تا زمان محدودی می توانند طعم تلخ فقر و نداری را تحمل نمایند و بالاخره روزی فرا می رسد که کاسه صبرشان لبریز گشته و سرمایه ی عظیم ایمان خود را به باد فنا داده و برای خاموشی آتش فقر و تنگدستی به رفتارهای ناشایست و غیر انسانی روی می آورند.
این ما هستیم که باید این قشر آسیب پذیر جامعه را از مرداب فساد و فحشا نجات دهیم، تا در سیل ویرانگر فقر و نداری غرق نشوند. اسلام برای درمان این درد اجتماعی، راه حل بسیار مفید و کارآمدی را پیشنهاد می دهد و آن اینکه سطح زندگی مردم جامعه از نظر اقتصادی با هم یکسان و برابر شود تا فقرا نیز بتوانند همانند سایر اقشار جامعه نیازهای خود را به آسانی تأمین نمایند و این نمی شود مگر از طریق کمکهای مالی (از قبیل خمس، زکات، صدقه و …)
البته ناگفته نماند، اگر ثروتمندان جامعه، بخشی از سرمایه خود را به سر و سامان بخشیدن به زندگی فقرا و نیازمندان اختصاص دهند، علاوه بر اینکه از پاداش های بسیار ارزشمند معنوی بهره مند می شوند به حفظ ثروت خود نیز کمک نموده و جلوی بسیاری از نا امنی های اجتماعی را خواهند گرفت و در حقیقت مال و دارایی خود را تا حد قابل توجه ای از خطرات بیمه کرده اند، زیرا افراد خلاف کار اگر از لحاظ اقتصادی تأمین شوند دست از خلاف بر می دارند.
گذشته از مشکلات فراوانی که بر عدم دستگیری از فقرا و مستمندان مترتب می شود، ما هر کسی را به وجدان انسانیش ارجاع می دهیم، آیا وجدان انسانی در ما می پذیرد که هر روز شاهد ناله ی جانسوز فقیر و اشکهای مظلومانه و آه جگر سوز او باشیم و چون موجودی بی احساس تنها نظاره گر این صحنه های غم انگیز باشیم این دور از انصاف است که ما از انواع وسایل آسایش و رفاه برخوردار باشیم و عدّه ای در اثر تنگدستی حتّی از ساده ترین لوازم زندگی (خوراک، پوشاک، فرش و …) بی بهره باشند. آیا احساس و عواطف انسانی به آدمی اجازه می دهد که در زندگی همواره از غذاهای مطبوع و لذیذ و میوه های شیرین و آبدار میل نماید در حالی که عدّه ای از همنوعان ما در اثر فقر و نداری حتی از تهیه یک غذای ساده عاجز و ناتوان باشند و در اثر گرسنگی از شب تا به صبح در تب گرسنگی بسوزند بی آنکه لحظه ای چشم بر هم نهاده و از نعمت شیرین خواب بهره مند شوند.
پس بیاییم وجدان خفته خود را از خواب غفلت بیدار نماییم و در مقابل قشر محروم جامعه احساس مسئولیت نموده و درصدد حل مشکلات آنها برآییم.
اگرچه فقر و تنگدستی، مجوّز روی آوردن به چنین رفتارهای غیر انسانی و ناشایست نمی باشد ولی به هرحال مردم جامعه، از نظر صبر و شکیبایی همه در یک سطح نیستند، گروهی در اثر عمق ایمان و باور درونی به خدای عالم، طعم تلخ فقر و نداری را در کام وجود خود تحمّل کرده و ظاهر خود را چون انسانی بی نیاز حفظ می نمایند، به گونه ای که زبان به شکوه و گلایه نگشوده و دست نیاز به سوی دیگران دراز نمی کنند، این دسته از فقرا انسان های بسیار صبور و با استقامتی هستند که به قول معروف، بین مردم صورت را با سیلی سرخ نگه داشته اند
دومین اثر درخشان و سودمند دستگیری از فقرا و نیازمندان، این است خداوند در اثر این رفتار شایسته، درهای خیر و برکت را به روی انسان باز نموده و او را در زندگی از رزق و روزی مادی و معنوی خویش بهره مند می سازد.
ممکن است کسانی که در راه خدا به فقرا و مستمندان کمک می نماید، در فضای ذهنشان پندار غلطی نقش بسته باشد و آن اینکه آنچه را به فقرا داده اند همه را از دست داده و هرگز به آنها بازنمی گردد، در حالی که این پندار قضاوتی است نابجا که هرگز واقعیّت ندارد.